- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از میان روضهها هر سالکی رد میشود روح سرگردان او روح مجّرد میشود غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم غالباً دور از حـرم آنچه نـباید میشود در به رویم بسته تا که باب توبه وا کند شکر حق که رحمت خاصش مشدّد میشود آنقدر تحـویل میگـیـرد تـفـضل میکند آدم نـابـاب هم ایـنـجـا مـقـیّـد مـیشـود شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود فیهِما عِینانِ تَجریان دو تا چشمی است که بین جنّت نیز گریان دو مرقـد میشود این حرم توحید محض و آن حرم آئینهاش بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود از نجف تا کربلا چون سفرهدارش مجتباست بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود پیکرش را تیغ و نیزه پارهپاره کرده است زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود اسبها را یک به یک از سینهاش رد میکنند مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی جنگ باید در ید مردان جنگـاور بیفـتد تا توان داری بیا جبران لغزشهای خود کن توبه را نگذار تا به ساعت آخـر بیـفـتد دود بیدینی به چشم مردم دیندار رفته آتش غفلت به جان چوب خشک و تر بیفتد فیض پشت در نشستن را نگیرد کاش از ما آن امیری که به پای او سر نوکر بیفتد هر چه بد باشم یقین دارم که او خوب است با من طفل بازیگوش کی از چشم یک مادر بیفتد؟ در ثواب روضۀ ارباب این بس که جهنم سرد خواهد شد اگر اشکی ز چشم تر بیفتد کاش میمـردیم از داغ عـلیِ اصغر او کاش محشر کار ما دست علی اکبر بیفتد جان زهرا را به لب میآورد وقتی حسینش اولاً بیجـان و تـشنه ثانیاً با سر بیـفـتد مادرش گیسو پریشان میکند وقتی ببیند شمر با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد آه از آن لحظه که انگشتر از انگشتت در آمد نیزهای را که سنان کوبید از پشتت در آمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
عمریست در هوای غمت گریه کردهام با گریههـای محـتـشـمت گریه کردهام من روضهخوانم و غم تو میکشد مرا با داغ و درد با اَلـمـت گـریـه کـردهام چشمم به دستهای میاندار بودهاست با ضرب سـینۀ دو دمت گـریه کردهام خـیـرُالاُمـور زنـدگـیـم روضـۀ تو شد در زیر سـایـۀ عـلـمـت گـریـه کردهام هم دست دادهای و هم انگشتری حسین از این سخاوتت، کرمت گریه کردهام ابن الشبیب روضه داغت شدم چـقـدر از غـصۀ سـپـاه کـمت گـریـه کـردهام مَن بَـکَّـتِ الـسَـمـاءُ شـنـیـدم و، بعد با اهـل خـیـام مـحـتـرمت گـریـه کردهام من خواب دیدهام که شبی زائرت شدم تنها نشـسته در حـرمت گریه میکنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
از این جهان، گدائیات آقا برایِ ماست پس ماندگار در همه عالم برایِ ماست در مجـلسِ عزایِ شما سـیـنه میزنـیم یعنی که وقف روضهتان دستهایِ ماست این پـیـرهـن سـیـاه عـجـب آبـرو دهـد پیـراهنِ غـلامیات آخـر ردایِ ماست در زیر سایۀ عـلـمت صف کـشـیدهایم بیخود نیست کلّ جهان در لوایِ ماست هر جا حـسین گـفـته شود اهلِ گریهایم نامِ حـسین درهمه جا کـربـلایِ ماست ما را مـریضِ عشق قـلـمداد میکـنید؟ ای روضـهها همه دار الـشـفایِ ماست باشد قـبـول نـالـۀ زهـرا شـنـیـدنیست لـبـیک گـفـتن از بـرکاتِ ولایِ ماست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هَرکَس در این دُنیا پِیِ کارِ حسین است روزِ قیامَت جُزوِ اَنصارِ حسین است بـازارِ گِـریه گَـرم بـاشَد تـا که زَهـرا دَر روضهها اَوَّل عَزادارِ حسین است کـرب و بَلا رَفته خـیـالَـش جَمع باشد دَر روزِ مَحشر بینِ زُوّارِ حسین است اَصلاً بـدونِ اشک، چَـشمِ کـور بهـتر آن دیدهای خوب است که زارِ حسین است هِـنـگـامِ گـریـه روبـروی ما نِـشـیـنَـد طوبی به چَشمی که گُهَربارِ حسین است شَرمنده شُد حُر، که سَرافرازِ جَهان شد قَـلـبِ پَـشـیـمان، آبِرودارِ حسین است گـودال را با چِـشمِ دِل صَدبـار دیـدیم این سینه مَقـتَلهای سَیّارِ حسین است سَـربـازهـای زِیـنــبـیِّــه رَسـتـگـارنـد فـرمـانـدۀ آنـهـا عـلـمـدارِ حسین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
چندیست کام از مرقدت سودای خام است هجران زده بوسیدنش عرض سلام است سنگ است سهـم مـرغ از بامت پـریده هـر دانـهای جـز دانـۀ بـام تو دام است اولاد دخــتـر بـا پــسـر فــرقـی نــدارد تا تو امیری، این کنیز است آن غلام است خاکی که خونت ریخت بر آن میتوان خورد در مذهبی که خاک و خون خوردن حرام است از غــصــه سـهــم سـیــنــهام آه دمــادم سهم دو چشمم در غمت اشک مدام است بر تـو چه رفـتـه که دلـیـل گـریه حـتی گـاهی صـدای آب یـا بـوی طعـام است یا ذوقمرگِ وصل، یا دقمرگِ هجران ما مرگمان حتمیست، میل تو کدام است؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دور نمیشود دمی ذکر تو از زبان من دل ز همه بریدهام عشق تو آب و نان من من چه کنم که عاقبت کربوبلا بری مرا از غم دوری حرم روی لب است جان من مهر تو در سرشت من، عشق تو سرنوشت من روضۀ تو بهشت من، راحتی روان من زنـدگیام فـدای تو، سر بـدهم بـپای تو سیـل شده برای تو، گـریۀ بیامـان من ای تو سفینۀ نجات، عشق و امید کائنات راه تو بهترین صراط، اختر آسمان من مکه، منای من تویی، قبله نمای من تویی هر طرفی که رو کنی، قبله دهی نشان من پارۀ قلب مصطفی، رأس تو روی نیزهها سینۀ تو به زیر پا، خاک بر این دهان من وای زمین نشستنت وای خدا سرت تنت وای چه شد پیرهنت کشتۀ بینشان من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
من اگر از تو دمی دم نـزنم میمـیـرم لحـظهای از تو اگر دل بکـنم میمیرم من به نان و نمک سفرهات عادت دارم نمـک روضه نـگـیـرد بـدنـم میمـیرم صبح و شب عشق تو را رو به خدا جار زدم شـهـد نامت بـرود از دهـنـم میمـیـرم دور تـا دور مـرا یـاد شـمـا پُـر کـرده از کسی غیر حـسین دم بـزنم میمیرم کشتۀ عـشق تو را حـوصله دنیا نیست من که در حسرت زائر شدنم میمیرم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
آب روی مـاست گــریـه آبـروداریـم ما با لباس مشکیات عمریست خو داریم ما باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما چشم ما بیاشک بیخیراست، بیخیرش نکن! که فقط از دار دنـیـا دو سـبـو داریـم ما حرف ما در روضهها با اشک گفته میشود درمیان گـریـه باهـم گـفـتـگـو داریـم ما دامن آلـوده شـدیم اما تو پاکـش میکـنی روسیاه از غـفـلـتـیـم اما رفـو داریـم ما حضرت عباس حامی علمداران توست! چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما هرکسی دل را به دستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟! خوب و بد ما به حـسیـنیه پناه آوردهایم! خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما! آرزوی کربلا بر پـیرها که عـیب نیست کـربـلایـی نـیـسـتـیـم و آرزو داریـم ما! شهر با یک یاحـسین ما معـطر میشود هرکجا نام تو باشد های و هـو داریم ما لحظههای آب خوردن هم بفکر روضهایم بغض خشکیّ لب و بغض گلو داریم ما در غمت آیات قرآن روضهخوانی میکنند آب دریا و بیابان روضهخوانی میکنند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر منعمان هرگز مکن از همنشینی با خودت از فـقـیران بهترین لذّات عـالم را مگیر صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم نم را مگیر چند مـاهی میشود تـنهـا دعـای ما شده ای خدا از عاشـقـان ماه محرم را مگیر بیـرقت را سالها در دسـتهها برداشـتیم یا حسین از دست ما امسال پرچم را مگیر گریه بین روضههای دست جمعی بهتر است نعمت مرثیه خواندنهای با هم را مگیر فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین یا رب از سینه زنان فیض دمادم را مگیر در لـباس رزم با کـفـار خـونـم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
ای خـورده گـره با غـم تو کـلّ وجـودم ای لـذتِ سرمـستیام! ای بود و نبـودم! عـمـری شـدهام عـازمِ دریـای نـگـاهـت در راهِ رسیدن به تو، بیتاب، چو رودم صدپـاره شود دفـترِ اشعارِ من ای کاش روزی، اگر از چـشمِ سیاهت، نـسرودم رفتن...، نرسیدن، نرسیدن، نرسیدن... وقتی نرسم پیشِ تو، از عمر چه سودم؟! یکبار فـقـط کربوبلا رفـتن و مُـردن این ذکـر شده، ذکـرِ دلانگـیـزِ سـجـودم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در روز عرفه
عـرفه آمـد و مـهـمـان حـسـیـنـیم هـمه خـیره بر رحـمت دسـتان حسیـنیم همه عـرفه آمد و ما کـرب و بـلایی نـشدیم باز هـم پـاره گـریـبان حـسـیـنـیـم هـمه وسط روز رسـیـدیم و هـمه میبـیـنـنـد عاشق و بیسر و سامـان حسیـنیم همه دردمـندانه به دنـبـال طـبـیـبی هـسـتـیم در پـی نـسـخـۀ درمـان حـسـیـنـیم همه حرفِ جـود است بیا ذکـر کریم آوردم عـاشـق ذکرِ حـسـن جان حسـینیم همه ذکرِ الـعـفـو نـگـفـتـیـم ولی بخـشـیـدنـد ما بدهـکـار به احـسان حـسـیـنـیم همه او مـنـاجـات کـنـد کـار هـمه میگـیـرد تشـنـۀ وادی عـرفـان حـسـیـنـیـم هـمـه عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عـشـق به قـربـان حـسـینیم همه اشک ما خـرج برای غـم اغـیـار نـشد روزگاری است که گریان حسینیم همه آتش سینۀ ما از غـم یک بیکـفن است داغـدارِ تـن عــریـان حـسـیـنـیـم هـمـه چشمهایش سرِ تشـنه شدن از کار افتاد کـشـتگـانِ لب عـطـشان حـسـیـنیم همه دشمنش هم نشد از رحمت دستش محروم مـات از جـود فـراوان حـسـیـنـیم هـمه خیزران؛ سنگ نوک نیزه مراعات کنید ما اسـیـر لب و دنـدان حـسـیـنـیم هـمه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
هر کجا مینگرم نقش تو پیداست حسین همه جا مجلس تکریم تو برپاست حسین تو چه کردی که زمان با تو موافق شده است تا ابد رایت گلگون تو بر جاست حسین رمـز پایـندگی آئین شهادت طلـبیاست آنچه در نهضب سرخ تو هویداست حسین پـرورش یافـته دامن وحی است و ولا تربیت یافـته مکـتب زهـر است حسین مرگ از دیدن آن منظره لرزید بخویش قامت آن روز که با زخم بیاراست حسین مادرش گفت سپردم به تو او را یا رب هدف تیر بود از چپ و از راست حسین ای خـدا یـاور او باش که در دشت بلا یار و انصار ز کف داده و تنهاست حسین چه کسی گفت که در کرب و بلا خورد شکست فـاتح بیبـدل عـرصه هیجـاست حسین گو محال است کند خم سر تسلیم به خصم سـرو حُـرّیت و آزادگـی ماست حسین فصل وصل است، شکوفد گل زخم از بدنش سر و تن داده و سرگرم تماشاست حسین کهـنگی را بسرا پـرده او راهی نیست هر زمان تازهتر از تازه و زیباست حسین هان مبادا که دمی دامنش از دست دهیم زانکه فریاد رس روز مباداست حسین در شـب اول قـبـر آیـد و پـرسـد ما را آن قدر شخص شریفی است و آقاست حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
«تا مسیرم به درِ خانهات افتاد حسین» «خـانه آباد شدم خـانهات آبـاد؛ حسین» نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق قلم و مشق و کلاسِ من و استاد؛ حسین دل و دین داشتم و صبر و قراری، همه را مهـر طوفـانیِ تو داده سویِ باد حسین صید عشق تو شدم عزّت و جاهم دادی جان فدای کرمت حضرت صیاد حسین دل نالایق من تا به غـمت گشت اسیـر تازه شد شهـرت من بـنـدۀ آزاد حـسین گر که خوبم اگرم بد به تو من محتاجم جان زهرا مبرم یک نفس از یاد حسین قـسمتم کن سفـری جنّت بـین الحـرمین با غبار حرم و صحن گوهرشاد حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور چراغت راهگستر، کشتی نوحت نجاتآور قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو بـرای لـیـقـۀ کـتّـاب، دریـاهـا دواتآور به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور تو را مجموعۀ اضداد مینامند عاشقها که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاط آور خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور کنار کفّ العبّاس آمده عـیسی و میدانم نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن که هـستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که به حقپیـمایی افکـار میگردد ثَـباتآور به زیر تیر هم تکبیرة الإحرام میگویی الا تلمیح اذکارت یقـیمون الصّلاتآور! به خوانت منعمم گردان! که داری سورۀ انسان برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور خدا تنها تو را «فیالبحر کالأعلام» میگوید چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟ چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟ چرا اینگونه میبـاریم؟ نامِ التفـاتآور! به دست دوستداران تو دُرّی بود در محشر بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تو آمدی که بفهـمیم کارمان لنگ است میان ما و حـقیقت هزار فرسنگ است به طرز پـرچـم بـالای گـنـبدت گـفـتـی که رنگ خون خداوند سرخ پُر رنگ است تو آمدی که ز صلـح حـسن دفـاع کنی حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است گلوی اصغر تو قطره قـطره ثابت کرد که باغ گل بشود غنچهای که دل، تنگ است غلط شنید تو را گوش های کر یک عمر وگرنه ذکر تو موسیقیاش خوش آهنگ است چـگـونه بـگـذرد از این مسـیـر، آئـیـنه که دامن همۀ کودکان پُراز سنگ است به مکـتبی که شروعش هدایت حُر شد کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نـاقـابـلیست سـر که سـرِ دار میبـریم سر دادهایم و از هـمه دلـدادگـان سـریم تقـدیمِ جان؛ و دادن خـون، و نـثار سر ما ناز یار را به همین شـیوه میخـریم از هر چه هست جز خود او دست شستهایم در اوج افــتـخـار، گـدایــان ایـن دریـم یـا مُـنـتـهـیٰ رجـایْ وَ یـا غـایَـةُ مُـنـای یا سـیٌـدَ الـغـریبُ وَ یا سـیّـدَ الکَـریم … گفـتم: حـسین جان! پـدری کن برایـمان فـرمـود: از پـدر به شـما مهـربانـتـریم کـوچـک شـدیم نـزد تو و بـچـههای تو اصغـر شـدیم نزد تو، بر خلـقْ اکـبریم ما را حـسین زیر پَـر خود گرفته است اینگونه شد که جز سر بامش نمیپـریم او جامه داد، جام بلا خورد، جان سپرد ما هم فقـط برای خودش جامه میدریم خارج نبوده منصب ما از همین دو حال یا نوکریم «یا» ی دگر نیست! نوکـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
هر دلی را که ز داغ تو کبـابش نکنند مثل شمع از شرر عشق توآبش نکـنند نیست پــروانۀ پـر سوختـۀ بـزم غمت هرکه را در غـم تو شمع مذابش نکنند تاحسینی نشود جان و دل عاشق دوست در ره مهـر و وفـا پا به رکابش نکنند رنگ و بو از چمن عشق تو باید گیرد هرگلی را که دراین باغ، گلابش نکنند با ولای تو اگـر دل نـرسـد تـا به خـدا رهرو و عاشق این راه خطابش نکنند دل کجا لایق آبادی و شادی به جزاست گربه سیل غم و اشک تو خرابش نکنند آتش ارزانی آن دل که به داغ تو نسوخت هرکه دلسوخـتۀ توست عـذابش نکـنند ما گدایان تو هستیم و تو صاحب کرمی هرکه کوبد درِ این خانه جوابش نکنند وای بـرحـال دل زار « وفائی» فـردا گر غـلام در این خانه حسـابش نکـنند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
پـای غــم تـو آه، خــداهـم گـریــسـتــه هــمــراه بـا پـیـمـبـر اکـرم گـریـسـتـه قطعا غریق بارش باران لطف توست چشمی که در عـزای تو نم نم گریسته یعقوب صد برابر یوسف نه؛ صدهزار خون گریه کرده است و از این غم گریسته رحمت به دیدهای که برای غمت حسین پـای لـهـوف و پـای مـقـرم گـریـسـتـه نــوکــر بــرای آن بــدن نــامـنـظـمـت هـرشب میان روضـه مـنـظم گریـسته روضه پس از تو روضه ناموس بود پس هر کس که شد برای تو مَحرم گریسته آقا ببـخـش پـای غـم و درد خـواهـرت نـوکـر اگر نـمـرده، اگــر کم گـریـسته
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
پیمانه خالی است و کرم بینهایت است اما هـمـین گـدایـی مـا اوج عـزت است کـودک بـه غـیـر خـانـۀ بـابـا نـمـیرود یعنی هـمیـشه خـانۀ عـشّاق هـیئت است اینجا حـسیـنیه است در این خانۀ حسین حتی نفـس کـشـیدن ما هم عـبادت است آغـوش اگر که باز کنی خوب ها چرا؟! هر کس گناه بیـشتر آورده دعوت است خـاکی شـدم برای تو خـاکـم درست شد زحمت برای روضۀ تو عین رحمت است ما پـرورش گـرفـتـۀ زهـرای اطـهـریـم از مادر آنچه میرسد اصلاً محبت است محشر همه به دور حسین جمع میشویم فردوس بیحضور تو خاموش و خلوت است نزدیک اربعـین شده کاری بکن حـسین دیگر بـرات را بده وقـت زیـارت است گــودال سـخـت بــود بـرای دلـش ولـی اشک امـام عـصر بـرای اسـارت است
: امتیاز
|
مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیهالسلام
فرقی ندارد که جـهـنـم یا بـهـشـت است هرجا که میگویم حسین آنجا بهشت است هر روز از این روضه به آن روضه دویده حق دارد آنکه گفته این دنیا بهشت است چشمی که از داغـت نـمـیبـارد جـهـنـم چشمی که از داغت شود دریا بهشت است ششگوشه را از ششجهت دیدیم و گفتیم از هر جهت این کعـبۀ زیبا بهشت است بــالا و پــائــیــنــی نـــدارد خــانــۀ تــو بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است با جبر ما را عـاشـق خـود کن که فـردا در اختیـار حـضرت زهـرا بهشت است گفتند زهرا زائـر شبهای جـمـعه است گفتیم زیـر پـای مـادرهـا بـهـشـت اسـت خیمه به خیمه سوخت دست و پای طفلان در آتشی که شعـلههایش تا بهـشت است
: امتیاز
|